شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

شازده کوچولو

شیرین ترین بوس ٍ دنیا!

شازده پسرکم میاد و با دهن باز حسابی صورتمو تف مالی میکنه ، که مثلا ماچ کنه مامانشو!   بعدم میگه مامان ... مَمَ!  ای خدا این جور وقتا کلمه کم میارم ! چه جوری بگم چقد دوستش دارم؟ ...
3 شهريور 1392

صداهای زندگی -1

بعضی صدا ها ، اصلا انگار صدای قلب زندگین ... ازون صداها که به آدم میگن زنده ای ها! گوش کن !  یکیشون : صدای تپ تپ تپ ٍ ...دست و پای کوچولوش ، وقتی چهار دست و پا پشت سرم میدوه که ازم جا نمونه ! :) احساسی که من ٍ مادر از شنیدن این صدا دارم ، قابل وصف نیست بخدا .
16 مرداد 1392

سلام به یازده ماهگی!

پسرکم ده ماهگی رو هم تمام کرد ! خدای مهربون ... برای همه چی ممنون  خبببب ! حالا چیا بگم راجع این روزا؟ یه خلاصه ای از احوالات رو تعریف میکنم ! توجه بفرمایین خلاصه ها ! نه که مفصل بگما ... نه !    این روزا مدام یا ما داریم رادمهرو تعقیب میکنیم یا اون مارو! ما بدو بدو دنبالشیم که از جلو چشممون دور نشه یه جایی خودشو گیر بندازه یا آشغالی چیزی پیدا کنه بخوره یا دستش به چیز خطرناکی نرسه یا... و اونم که معلومه! مدام دنبال ماست یه وقت چیزی رو برا بازی از دست نده!  چند روزه هی توپاشو زیر مبل میبینه و بدو میره دنبالشون و گاهی راه خروج رو پیدا میکنه گاهی م گیر میفته و جیغ و دادش درمیاد که مامان بیا منو نجات بده! با دیدن کنتر...
12 مرداد 1392

اولین مروارید ها !

اولین روز ماه رمضان( یعنی حدودا هشت روز پیش) بلخره اولین مرواریدای پسرک خودشو نشون داد! و پیرمرد بی دندونمون بلخره دندون دار شد!   یه جفت دندون  کوچولوی سفید که روزای اول فقط صدای تق تق برخوردشون با قاشق و لیوان شنیده میشد و تیزیشون حس میشد اما دیده نمیشدن و بلخره بعد از دو سه روز کاملا قابل رویت شدن  خدایا شکرت  - این روزا پسرک یه لحظه هم رو زمین بند نمیشه . دایم دستشو به مبل و میز و من و باباش و ... خلاصه همه چی میگیره و می ایسته و بعدم میخواد راه بره ! که تالاپپپ میفته ...! ولی خستگی ناپذیر و مصمم به تلاشش ادامه میده !  ...
5 مرداد 1392

در ابتدای ماه دهم

در ابتدای ماه ده به سر میبریم ! و اهم اخبار به این قرار است! از دندون همچنان خبری نیست به جز دوتا قلمبگی روی لثه که هرکی میبینه فورا میگه عهههه این امروز و فرداس که دربیاد! و این امروز و فردا یه ماهی هست که ادامه داره ! چاردست و پا رو یه هفته ای هست خیلی جدی میره و دیگه جای سینه خیز رو کلا گرفته . تو یک ماه خیر هر دو رو میرفت . یعنی چند قدمی چهاردست و پا میرفت و سرعت که میخواست بگیره سینه خیز میرفت! چند روزه که با گرفتن مبل و میز و تخت و ... خلاصه که هرچی که دم دست باشه از جمله مامان! خودشو میکشه بالا بدون کمک . قبلا تقلا میکرد و باید کمکش میکردم بایسته بعد دیگه خودشو نگه میداشت . این پیشرفت خوشحال کننده زمین خوردنهای پی در پی با صورت ...
15 تير 1392