شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

پنج ماهگی ، پایان!

1391/12/15 20:14
نویسنده : مامان
227 بازدید
اشتراک گذاری

.: شازده کوچولو جان تا این لحظه ، 5 ماه و 0 روز و 11 ساعت و 30 دقیقه و 46 ثانیه سن دارد :.

اینو اون بالا ی وبلاگ نوشته!
آره البته طبق تقویم خورشیدی ، دوازدهم پنج ماهگی به پایان رسید، اما به خاطر اختلاف تاریخ میلادی  و خورشید و کبیسه بودن سال و ال و بل و جیمبل ! با دو سه روز تاخیر خورشیدی ، پایان پنج ماهگی به میلادی رو در نظر میگیریم و مینویسم ، ورودت به ماه ششم زندگی مبارک پسرک مهربونم! 

خدا رو برای پنج ماه شادی ، سلامتی و شور و نشاط و زندگی که به زندگیمون اوردی شکر میکنم شازده کوچولوی من!

هنوز بعد از پنج ماه ، هر بار نگاهت میکنم دلم غنج میزنه از شادی ! بخاطر داشتنت! و حقیقتش رو بخوای تنم میلرزه از ترس! از بزرگی مسئولیتی که روی دوشمه! خدا روشکر که این یه مسئولیت دو نفره ست که به دوش منو آقای پدر هردو با همه ! همراهی و همقدمی این شریک قدیمی دلمو قرص میکنه به ادامه ی این راه ابدی ! 

اما از تو و بزرگ شدنت بگم ! چند روزه دیگه رضایت میدم با چند تا بالش دور و برت بشینی ! و شما هم خوش حال وخندون میشینی و هی جیغ جیغ میکنی و زبونتو تا ته در میاری و بعد م تق!!! میفتی !
گیر دادی به غلت زدن و هی فرت و فرت دمر میشی و فوری م جیغت در میاد که آی چرا من دمر شدم بیاین منو بر گردونین ! و باز تا بر میگردونمت فرت میچرخی دمر میشی !
گفتم برات کارسیت گرفتیم؟ آره گرفتیم! و خیلی ازش خوشت اومده و خیلی آقا و متین توش میشینی و محو تماشا میشی و میزنی زیر آواز و بعدم لالا ! البته نمیدونم چه صیغه ایه تا ماشین متوقف میشه بیدار میشی!!!
هنوز به ت غذای کمکی نمیدم ، دکترت گفت عجله نکنم ، و گفت چون وزن گیری و رشدت با شیر مادر به تنهایی خوب بوده لزومی نداره تغذیه کمکی رو شروع کنیم، ما م گفتیم چشم ! 
البته گاهی چیزی مثل سیب رو میذارم دهنت بسکه اشتیاق نشون میدی ! اولش که خیلی خنده دار بود هیچ کاری نمیکردی نه میخوردی نه لیس میزدی نه هیچی ! الان بعد از چند بار یاد گرفتی سیب رو لیس میزنی ! بدتم نمیاد !
این ماه که بهداشت نوبت نداشتیم ، دکتر هم بیست روز قبل برده بودمت و لزومی ندیدم ببرمت دکتر ، خودم تو خونه وزنت کردم، شده بودی هشت و هفتصد، تقریبا ششصد تا اضافه کردی، از هر ماه کمتره ولی خب ظاهرا روند وزن گیری قراره ازین ماه کمتر بشه .

مهم نیست ! (یعنی از یه کم وسواس و دلشوره ی مادرانه که بگذریم ، می بینیم مهم نیست !)  که حالا چند گرم بیشتر یا کمتر؟ نه ، مهم سلامت و رشد طبیعیه .

این چند روز به شکل خیلی محسوسی بزرگتر شدی! حالا از احوالا مادر سوسکانه ای که بگذریم ! جدی! خیلی تو حرکت ها توانا تر شدی و خیلی بهتر هرچیزی رو تو دست میگیری و دیگه هر چی رو هم میگیری میبری سمت دهنت!

به سرعت دست مون رو میگیری و خودتو میکشی به جلو ، میشینی و بیشتر البته می ایستی .

پا هاتو میاری بالا تو شکمت سنگینی بدنت رو میندازی به یه طرف و تلپ به پهلو میشی!

مرتب در هر حال دست و پا کوبیدن و تقلایی! بی وقفه ! ذوق که میکنی که دیگه واویلا! خودتو پرت میکنی!

وقتی برات آغوش باز میکنیم با خوشحالی دست و پا میکوبی و شکمتو میاری بالا!

از بغل به بغل هم خودتو پرت میکنی!

انگشت بابا جونت رو بسیار برای خوردن دوست داری!‌!!

و همچنان بارزترین ویژگی ت مهربونی و خوش اخلاقیته! خوش خنده و شاداب و معاشرتی! دل همه رو بردی فسقلی!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آیـه ی عشـق
26 اسفند 91 19:36
خدا رو بابت همه چیز شکر ایشالا همیشه سلامت باشه رادی کوجولوی خاله