شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

سی و هفت روزگی

1391/8/29 13:13
نویسنده : مامان
212 بازدید
اشتراک گذاری

همین جوری حالا که وقت دارم گفتم بیام چیزایی که یادمه بنویسم !

آخه بسکه نمیرسم بیام همه اتفاقا یادم میره ! 

پسرک کاملا گردن میگیره دیگه خدا روشکر، اگه رو پهلو باشه به روی سینه یا کمر غلت میزنه ، و به محض این که دمر میخوابونمش روی پام ، با پاهاش محکم میکوبه رو زمین جوری که میخواد با کله از اون ور شوت شه !!! 

پدر پسرک از روز دوم تولد مدعیه که کشف کرده پسرک چپ دسته ! میگه زور دست چپش خیلی بیشتر از دست راستشه ، البته عجیب م نیست خب پدر پسرک خودش چپ دسته ! حالا باید منتظر بشیم ببینیم اکتشاف به اثبات میرسه یا نه !

از تماشای پسرک تو خواب سیر نمیشم ! و گاهی همچین که بهش دقیق میشم اشکام سرازیر میشه! انگار تحمل این همه زیبایی و ظرافت و لطافت رو ندارم !

جدیدا شیر میخوره بعدش شیر برمیگردونه ، ظاهرا نگران کننده نیست و عادیه . موهاش هم چنان نم نم میریزه و تو گلو و گردنش کلی مو پیدا میکنم

راستی دیشب رفتم براش کلاه خریدم و پتو ، پتو دو تا گرفتم که باز بی پتو نمونه ! فعلا سوژه به باد دادن کریر رو دست گرفتیم و هیییی سر به سر بابای نی نی میذاریم ! 

هرچی این مدت خریده بودیم الان با قیمتای جدید دیدیم ! و تقریبا از هرگونه خرید اضافه ی جدیدی منصرف میشیم وقتی میریم خرید! الان دوباره میرم یه شیشه کوچیک براش بگیرم هر دفعه قیمت ها رو میبینم پشیمون میشم !

فسقلی دیگه داره سایز عوض میکنه ، یکی دوتا لباس سایز صفرش با حواس جمعمون!‌مونده بود تو کمد و حالا که پیدا کردم و خواستم تنش کنم دیدم کاملا فیت تنش میشه ! حالا نمیدونم همین یکی دوبار تنش کنم یا دیگه بذارم کنار بدم به خاله پسرک که بارداره !؟

-مامان بزرگ پسرک هنوز تو سفره ، پیش خاله ، طفلی خاله نی نی داره دوران ویبره طور ِ بارداری! رو میگذرونه و با ویار و حال بد ِ سه ماهه ی اول سر و کله میزنه و بهش حق میدم نذاره مامانم از کنارش تکون بخوره‌! خود من که سه ماه اول حالم از بوی خونه خودم به هم میخورد پناهنده شده بودم خونه پدری ، حالا اون طفلی که نمیتونه پاشه بیاد اینجا اقلا مامانم پیشش باشه غنیمته !

-کم خوابی ها ... کم خوابی ها ... کم خوابی ها :(

- حسابی ظاهرا کم خون شدم ، دست و پام خواب میره مرتب، سرم درد میکنه ، حواسم متمرکز نیست و اخلاقم هم داره عوض میشه ! امیدوارم قرص ها ی آهن معجزه ای کنن ! 

-راستی که مادری کردن یعنی زندگی کردن با یک دست ! راجع به زندگی با یک دست باید بنویسم باز ! الان خوابم میاد ! با اینکه پسرک خوابیده از استرس بیدار شدنش خوابم نمیبره !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آیه ی عشق
20 آبان 91 12:48
عزیزدلمممممممممممممممم رایان هم پاش رو به زمین فشار میده خیلی باحالن این وروجکا... خدا حفظشون کنه... در مورد لباس... بنظرم تنش کن و یکی دو تا عکس براش بگیر و دیگه بذارش کنار... اون لینکی که بابت ملافه با لباس داده بودی عالی بود... نگه دار همون کارو باهاش بکن خواب رفتن دست و پا بخاطر کم خونیههههه؟؟؟؟ وای من هی میگم چرا اینجوری شدمااا دکتر گفت تا 3 ماه قرص آهن بخور، ولی من 1 دونه هم نخوردم ایشالا نی نی 40 روز رو که رد کنه خواب خودت و رادمهر کوچولو خیلییی بهتر میشه