چند نقل کوتاه در ماه نهم !
- خب اینم از سونوی بیوفیزیکال! خدا روشکر نه آب دور جنین کم شده بود و نه حرکاتش مشکلی داشت نه تنفسش...
یه کم گمونم دکتر جون زیادی حساس شده و میخاد یه جورایی به یه راهی این شازده کوچولوی ما رو زودتر بیاره بیرون از اخترکش!
-- به من نیومده یه حرفی بزنم بعدم پاش وایسم ! این همه گفتم دیگه بستنی و قاچاقی خوردن و اینا ممنون ! تا رفتیم سونو گفتیم سلام علیکم گفت برید یه بستنی بخورید بیاین ! چون برای بررسی حرکات نی نی سونو داده شده ، جالبه همچین به زور بستنی رو خوردم ! دلم به حال خودم سوخت ! آخه آدم باید دلش بستنی رو بخواد ! نه زورکی !
--- دکتر میگه حرکاتش چطوره؟ میگم اصولا ایشون در حال حرکتن! کمتر وقتی هست که حرکتی نکنه ! بعد منو میفرسته سونو برای بررسی حرکت !!!
تو سونو گرافی هم دکتر میگه خب بستنی خوردی؟ میگم آره ، مگه آره دیگه هر وقت دیدی تکون نخورد یه بستنی بخور بخواب به پهلوی چپ برات تکون میخوره ... !
میخاستم بگم ببخشیدا! این همین جوریش داشت تکون میخورد دیگه با این بستنی هم که تجویز کردین داره دنبال راه میگرده بیاد بیرون! اینقد دست و پاشو کوبوند به دلم بچه که گفتم الان دستی پایی چیزی از یه جای شکمم میزنه بیرون ! نمیفهمن که! بچه منه ! من میشناسمش بستنی لازم نداره !
---- اگه این کارای عقب افتاده تموم شه همه دغدغه م دیگه میشه این فسقلی که روزا رو بشمرم زود تر بیاد. اما اونقدر استرس کارای مونده رو دارم که همه ش دعا م اینه که خدایا زودتر نیاد !
----- پسرکم هر وقت بیای عاشقونه در آغوشم میگیرمت و دیگه هیچی تو دنیا واسم مهم نیست ، فقط صحیح و سالم بیا