چهار ماه و ده روزی شیرین ِ شیرین ِ شیرین!
من همین الان بگم اگه یه روز دوباره دیابت برگشت سراغ من و مرض قند گرفتم فقط و فقط به خاطر مصرف بی رویه شیرینی جات رادمهره !!!
اصلا اگه من این پسر رو خوردم قورت دادم کسی شاکی نشه ها !
والا دندون درد گرفتم این قد دندونامو فشار دادم به هم ! خب چقد آخه مزه؟ چقد شیرینی؟! یه فسقلی چهار ماهه و این همه ادا؟! دیگه گفته باشم ! همین !
راستی این ماه ماهگرد همراه با کیک و شمع و مخلفات نداشتیم ! چون کسی نبود ! خودمون سه تا بودیم و بهمون نچسبید سه تایی باز کیک بگیریم اینه که فقط از پسر همون عکسای پست قبل رو گرفتم .
و اما
این پسر عاشق نشستن و ایستادنه! هیچ جور هم نمیشه سرشو کلاه گذاشت و با تکیه گاه نشوندش، حتما باید خودش بشینه ! منم کلی مطالعه کردم و دیدم نباید بیخودی نگران فشار اومدن بهش باشم، چون اصولا اگه بچه بهش فشار بیاد تو اون وضع نمیمونه و اذیت میشه و صدا ش در میاد، و کلا تو مراحل رشد حرکتی بچه ، باید به اختیار و خواست اون توجه کرد ، چون هر بچه ای رشد متفاوتی داره ، مثلا این پسر ما از دمر موندن هیچ خوشش نمیاد بجاش خیلی وقته که اصرار به نشستن داره
البته الان سه چهار روزه که دمر میشه و غلت میزنه !خودش تنهایی ! خوشحالم میشه ازین کارش ،اما چند دقیقه که گذشت صداش در میاد که ای بابا ! من چرا این وریم؟ نمیخوامممم!!! و دیگه باید دوید سراغش و برعکسش کرد!
و بلافاصله نشوندش و بعدم پاهاشو سیخ میگیره و میخواد وایسه ! ما هم میگیم چشم ! تا وقتی خسته نشده نگه ش میداریم ، البته خودش راحت می ایسته و دست ما رو برا حفظ تعادل میگیره .
اگه همین جور پیش بره برای عید براش روروئک میخریم، چون احتمالا تا اون موقع به اندازه کافی تو نشستن پیشرفت کرده .
اما از سر وصدا های جدیدش! برا حرف زدن تقلای جیغ جیغانه ای میکنه! دهنشو تا ته باز میکنه و جیغای کوتاه میکشه و غش غش میخنده! یا باز دهنشو باز میکنه و هی میگه حححح ححح !!! صدای بامزه ای میشه ! و از خندیدن ما به این صدا خندش میگیره! آها ! لباشو محکم به هم میبنده و میگه اووووووومممممممممممممم کلی وقت میتونه بگه اوووومممممم!!! و هی تف تف کنه!!
آخ آخ بیدار شد! برم سراغش بعد میام پست رو تکمیل میکنم !
-
خب گمونم با توجه فاصله ی یه هفته ای که برا تکمیل پست مشاهده میشه ، کاملا معلوم شه با چه مدل شازده کوچولویی مواجه هستیم ما!
بعضی روزا حتی لبتاب روشن هم نمیشه ! اونم لبتابی که تقریبا روزی هشت ساعت روشن بود دست کم ! این روزا روزای استراحتشه !
و در ادامه ی تعریفای بالا! این فسقلی که تقریبا تو این چار ماه هر از چندهفته ای یه دو ساعتی پستونک رو تحویل میگرفت ، یهو تو هفته ای قبل پستونک رو چنان تحویل گرفت که تو خواب به زور از دهنش در میوردم، خلاصه کلی گیج و ویج شدم که نکنه حالا دیگه این جور پسونک میخوره از شیر خوردن بیفته ، کمی خوشحالی ، کمی عذاب وجدان! که یهو بعد چهار پنج روز یهو تفش کرد و دیگه تو این یه هفته ی گذشته به هیچ عنوان حاضر نیست دوباره بگیره! اینم از وضع ما!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه روش جدید برای نوشتن وبلاگ پسرک یافتم ! و اونم نت نوشتن تو برنامه ایه که تو گوشی موبایلم دارم، اینجوری شاید ازین گزارش نویسی هفته ای دربیاد! یه امتحانی میکنم ببینم چی میشه ، اینجوری تو روز هرچی به نظرم بیاد رو مینویسم وبعد منتقل میکنم به وبلاگ.