شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

شازده کوچولو

پایان ماه چهارم!

1391/11/13 13:12
نویسنده : مامان
231 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز چهارمین ماه زندگی پسرکم تموم شد و وارد ماه پنج شد! گاهی نگاهش میکنم و میگم یعنی داری به این سرعت بزرگ میشی؟ کی به ماه پنج رسیدیم؟ حواسم بود؟؟

تا الان هر دفعه فکر کردم الان از همه وقتای دیگه شیرین تر و خواستنی تر شده ، اما هر روز با شیرینی بیشتر و خنده های دلفریب ش و صداهای جدید ی که از خودش در میاره غافلگیر میشم !

واکسن هم داره این چهار ماهگی بله درسته! ولی گذاشتمش برای فردا که شنبه ست و چهاردم.

تمام روز به جز چند تایی چرت چند دقیقه ای هوشیار وبیداره و دلش بازی میخواد، و همش داریم بازی میکنیم ! عاشق اینه هام هامش کنیم و قورتش بدیم ! از شکمش شروع میکنم و هام هام پسرک رو میخورم تا لپاش! اونم غش غش میخنده و گاهی خنده هاش صدادار میشن و منم قند تو دلم آب میشه ! 
یا دستمو به شکل جوجه ای جیک جیک کنون میبرم سمتش که تا دستمو میبینه قبل اینه بهش برسم شروع میکنه به خنده !!! 

تا کسی رو میبینه یا خودم بالا سرش میرم یا چشمش به م میخوره شروع میکنه با تمام قدرت دست و پا میکوبه ! اونقد هیجان زده که آدم نمیتونه بیخیالش بشه و میره یه ماچچچچ گنده خودشو مهمون میکنه !

تلاش بی وقفه برای نشستن و ایستادن همچنان ادامه داره ! آب از لب و لنچ شازده در حد رود جاریه!  و موها هنوز میریزن! (فعلا که معلوم نیست آخر کدوممون کچل میشیم اما همچنان هر دومون خیلی جدی برگ ریزون رو ادامه میدیم !) عاشق موسیقیه کلاسیکه! هنوز پستونک نه نه نه ! 

یکی از جذاب ترین لحظه ها واسه من ، اون لحظه ایه که تو سکوت کامل از خواب بیدار میشه و قبل از هرکاری دستای کوچولوش رو جلوی  صورتش میگیره و با دقت باز و بسته شون میکنه و محو تماشا میشه ! وای اینقدر این کارشو دوست دارم ! همش تصور میکنم الان تو ذهنش نسبت به این ماجرا چی میگذره؟ نسبت به کشف دستای خودش! و اینکه میتونه اونا رو حرکت بده ، ببنده باز کنه ! 

موقع شیر خوردن کلی ادا اطوار واسه مامانش میریزه و دل میبره ! هی میخوره هی ول میکنه نگاه میکنه و میخنده  و دوباره با کله میره سراغ شیر خوردن ! 

این روزا من و پدرش همه کارمون شده تماشا کردن !‌ و البته اختلاط و گفتگو!  جیغ جیغای کوتاهی رو چند وقته یاد گرفته میکشه که خیلییی بامزس! تیشرتهای نقش دارم رو که میپوشم مخصوصا اونی که روش دو تا پنگوئن داره ، حسابی مشغول گفتگو و جیغ جیغ باهاشون میشه ! 
 چند روز پیش که برده بودمش جشن میلاد پیامبر ، وقتی زنا دست میزدن و میخوندن این فسقلی با حیرت نگاهشون میکرد  و سرشون جیغ میزد !!!‌ همه خندشون گرفته بود به این فسقلی! 

خلاصه که حسابی دلبری میکنه با خنده هاشو و جیغ جیغاشو و دست و پا زدناش! 

راستی هنوز گاهی ماما و اوما میگه ! 

اینقدر این مدت اتفاقای ریز و درشت رو نگه داشتم برا نوشتن و هی ننوشتم دیگه حافظم یاری نمیکنه !!

مشغولیتی تمام وقت و دائمیه مادری! هیچ چیزی رو نمیشه به ش اولویت داد و یا حتی دقیقه ای نمیشه از زیرش شونه خالی کرد!

و الان چهار ماهه که من مادرم! خدایا برای این فرصت بی نظیر ازت بی نهایت ممنونم!

جایی قبلا خونده بودم که مادرشدن یعنی اینکه بذاری قلبت جایی بیرون از بدنت بتپه ! چه درست گفته! آدم حتی یه لحظه نمیتونه از قلب تپنده ی زندگیش ، کودک دلبندش غافل بمونه ، حتی یه لحظه نمیتونه زندگی رو بدون اون تصور کنه ، اصلا مگه زندگی بی قلب هم میشه؟؟؟

اینم عکسای چهار ماهگی

radmehr.4mahegiradmehr.4mahegi 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مادر(رادین و راستین)
13 بهمن 91 19:27
سلام ماشالله ... انگشتاشو .. عاشق انگشتهای پاشونم ..... امیدوارم همیشه سلامت باشه واکسنش هم خیلی راحته اصلا نگران نباش فقط استامینوفن رو بده که تبش بالا نره. ماهک جون اون بوس من رو هم از رادمهر جون بگیر........
مامان هومان
17 بهمن 91 17:23
عه پس کامنت من کووووووووووو گفتم که این مامان رادی کامنتای منو نمیخونهههههههههههههههههههه