شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

یکی منو بشونه سر جام !

1391/10/29 21:08
نویسنده : مامان
236 بازدید
اشتراک گذاری

رادمهر دیگه هیچ رقمه راضی به افقی شدن نمیشه! تا میذارمش تو جاش خودشو میکشه بالا سر و گردن و بالاتنه ش رو رو هوا نگه میداره و با چشماش التماس میکنه که تورخدا منو بشون ! تا انگشتامو میگیرم کنار دستاش فوری سفت و محکم دستامونو میگیره و خودشو زود میکشه بالا و یه لبخند رضایتی هم میزنه و ذوقی تو چشماش برق میزنه که بیا وببین! چند روزی م هست که خودشو میکشه و بالا  و می ایسته !

خدا میدونه از این پیشرفتایی هم که میکنه چه قد خوشحال میشه و احساس شعف و شادی میکنه ! 

-تمام روز دلش میخواد بیدار باشه و بازی کنه و خوابش خیلی کم شده ، عاشق اینه تو خونه بچرخونمش و همه چیو ببینه یا اینکه بشونمش جلوم و باش حرف بزنم !

-و حسابی هم با بابا بزرگش رفیق شده ! خونه پدرم که میرم تا بابا بزرگشو میبینه گل از گلش میشکفه و براش ذوق میکنه و با یه هیجانی هم براش درد دل میکنه و باش حرف میزنه و من و مامانم وهر کی ناظر ماجرا باشه غش میکنیم از خنده ! 

-هر بار شیرش میدم خیره میشه به موهام و با دقت نگاهشون میکنه !چند شب پیش برا شیرخوردن بغلم بود با یه عشقی به موهام خیره شده بود و باشون حرف میزد و آواز میخوند که من نمیتونستم جلو خندمو بگیرم و کلی خندیدم اما اصلا حواسش پرت نشد!

-طفلکم گاهی تو خواب گریه میکنه و با گریه بیدار میشه جوری جونسوز هم گریه میکنه که اشکمون در میاد ! تا چند دقیقه بعد بیدار شدن هم گریه میکنه ، نمیدونم بخاطر دلدرد ِ یا خواب بد؟

-شبایی که کولیک اذیتش کنه تا صبح هی تو خواب دست و پا میزنه و منم که با یه اهه گفتنش بیدارم تا صبح خواب ندارم . خدا کنه این کولیک دیگه تموم شه .

 -همچنان آواز میخونه اما این بار با دهن بسته ! کلی وقت میتونه با دهن بسته بگه اووومممم !!!

لب پایینشو میکنه  تو دهنشو و میشه عین پیرمردای بی دندون و تازه هی میگه هوممم !!! یعنی آدم از خنده غش میکنه بس که قیافش مضحک میشه !!! بعدم از غش غش خندیدن ما خندش میگیره !

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سلنا خوشگله
29 دی 91 21:33
اه چرا همش حرف زدی یکم عکس بزار چیزی که ازت کم نمیشه
آوا
4 بهمن 91 11:26
قربون رادمهر عشق خاله. آره ديگه از يه چيزي خوششون بياد انگار نميشه تركشون داد فسقلي ها خيلي زرنگن
مادر(رادین و راستین)
8 بهمن 91 18:46
سلام چه جالب ........ مجله ی شماره ی چندش چرا من خبر ندارم.......... کجا دیدی؟
مادر(رادین و راستین)
8 بهمن 91 19:35
سلام اینقدر تعریف می کنی یه عکس هم بذار ما ببینیم ..... دلمون آب شد مامانی تا می تونی بغلش کن چون وقتی یاد گرفت راه بره دیگه بغلت نمی یاد ..... وحتی نمی ذاره دستش رو هم بگیری در ضمن با اولین غلتش کولیکش هم می ره به امید خدا موفق باشی