کوچولوی خوش اخلاق
رادمهر بین خواب بعد از ظهرش بیدار شده و شیر میخواد، بغلش کردم و شیر میخوره تو خواب و بیدار، که یه دفعه... عچچچووووو ! یه عطسه که هرکاری کردم نرفت پی کارش !
رادمهرکم با چشمای سرخ و ترسیده کلی جا خورده و سینه هم از دهنش درومده ! با بهت نگاهم میکنه !
از خجالت و شرمندگی نمیدونم چیکار کنم! و با نگرانی نگاهش میکنم . چهرش به ش میخوره که الانا بزنه زیره گریه ... ولی ، یهو با خنده ی شیرین ش غافلگیرم میکنه !
جان دلم کوچولوی خوش اخلاق و مهربونم ! ممنون که از مامانی به خاطر این عطسه ی ناغافلی ناراحت نشدی !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی