خیلی گرمه !
این روزا هوا حول و حوش پنجاه درجه ست همش، واقعا گرمه ! حالا به این هوای دل انگیز خاک هم اضافه بشه دیگه فکر کن چی میشه!!
گرمی هوا و ضعف شدید جسمی من باعث شده نتونم یه بازار و خرید یه باره و یه جا برم ، که البته هیچ ایرادی هم نداره!
عجله ای ندارم! هنوز سه ماه دیگه تا اومدن شازده کوچولو وقت هست ، ولی خب هم تو این شلوغی های فکری من و در هم برهم شدن کار هام یه زنگ تفریح شده این خریدای پراکنده ، هم اینکه همه مغازه هایی که سر میزنیم با خوشحالی وعده گرون شدن جنسا رو تا تابستون میدن !
واقعیت اینه که خرید برای نی نی یا همون سیسمونی واقعا از اون چیزی که به نظر میاد سخت تره
من از اول برنامه م بر این بود که فقط وسایل ضروری و کاربردی بخرم ، تا هم با این جابه جایی های مستاجری و کمبود جا برای خودمون مشکل درست نکنم هم اینکه حالا قرار نیست هنوز نی نی نیومده همه چیزایی که قراره تا چند سال بعد شااااید لازمش بشه رو داشته باشه !
همه هم میگن لذت خرید با خود نی نی یه چیز دیگه ست
با این حال همه ش به خودم میام میبینم دارم زیاد خرید میکنم ! البته فعلا فقط لباس ها نوزادی تا یکسال رو خریدم و از همه شون هم راضی م و قراره دیگه اضافه شون نکنم ،
اما با این حال باز احتمال میدم که یه سری ها آخر یا کوچک باشن یا به فصل مورد نظر نخورن
بله ... ! وسط این همه کار و گرفتاری هایی که بابت جمع کردن آتلیه واسم درست شده ، سماجت عجیبی داره مغزم که حتما یه ساعتی در روز رو فقط به این خرید ها ی خوشگل و خوشمزه فکر کنم !
-همچنان کسل و خسته م ، ضعف هم دست بردار نیست !