شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

چند اتفاق ریز و درشت در یک عصر چهارشنبه پاییزی!

1391/8/19 20:52
نویسنده : مامان
227 بازدید
اشتراک گذاری


امروز دیگه موفق شدیم تشریف بیاریم خونمون بعد شونصد روز! (‌دقیقش میشه سی و پنج روز!)
عصر وسایل رو جمع کردیم و راه افتادیم رفتیم اول خرید چون هیچی تو خونه نبود!و همین که پامونو گذاشتیم تو مغازه چشمای من شروع کرد به ندیدن!!! کم کم همه جا ستاره بارون شد و دیگه فهمیدم بی خوابی و استرس های شبونه این چند روز داره بلخره اثر میکنه؛ خلاصه تا رسیدیم خونه سردردم حسابی بالا گرفت و نور وحشتناک اذیتم میکرد این شد که من کلا با چشمای بسته اومد خونه! درد و فشار و تهوع یه طرف ؛ بی قراری رادمهرم شروع شد! حالا همسری هی میگفت تو بخواب من نگه ش میدارم اما رادمهر افتاده بود رو مود یه قلپ شیر ،دو تا نق! هی شیر هی بغل. .. یهو دیدم دارم زار زار گریه میکنم! از سردرد ها!! خیلییی سردرد بدی بود...
همسرجان تو این فاصله رفت پایین و وسایل مون رو آورد از تو ماشین بالا ؛ داشتیم فکر میکردیم با بیتابیه رادمهر چه کنیم یهو گفت وااای!!! کریر!!! منم که همچنان چشمام از زمان ورود به خونه بسته بود و حتی صدا رو نمیشنیدم درست؛ چندبار پرسیدم چی؟چی میگی؟ کریر چی شده؟ همسرجونم بدو بدو رفت پایین و بعدم برگشت گفت بردنش! بلهههه! چون وسیله ها زیاد بودن میذارش بالای سقف ماشین که بقیه چیزا رو دربیاره بعدم کلا یادش میره! 

حالا هی من با همون چشمای بسته و اشکای جاری هی میگم فدا سرت مهم نیست. .. بعد یادمون افتاد پتو هاش و کلاهش و لباسشم گذاشته بودیم تو کریر! و از همه اینا ناراحت کننده تر پتوی نوزادی خودم بود که مدتها بود فکر میکردم از بین رفته اما مامانم برام نگه ش داشته بود تا بذارم برای پسری! 

:-|
خلاصه عصر چهارشنبه ای این چنین داشتیم ما!

حالا امروز عصر باید برم خرید ، پتو و خشک کن و ... اینا رو که حتما میخرم ، اما کریر ...واقعا نمیدونم دوباره کلی هزینه باید بکنم 

-- امروز پنج شنبه ست! خدا روشکر رادمهر دیشب رو خوب خوابیدو فقط ساعتی یه بار شیر خورد و منم تونستم استراحت کنم ، ظاهرا همه مشکل مال بیخوابی بود، خیلی بهترم . خیلی

اینم پسر جان تو تختخواب خودش که بار اولیه که توش میخوابه ! و خیلی از آویز تختش که موزیکال هم هست خوشش میاد و دنبالش میکنه و براش آن و اون میکنه ! 

رادمهر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان کیان کوچولو
20 آذر 91 15:56
وای چه اتفاقایییی ..... عزیززززم...