شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

در انتهای هفته سی و هشت

1391/6/28 14:10
نویسنده : مامان
190 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک نازنینم . داریم هفته های آخر رو سپری میکنیم ، دیگه تا اومدنت به این دنیا نهایتا دو هفته زمان مونده .
ازت ممنونم که صبوری کردی و تا الان که بیست  و هشت شهریور عجله ای برای دنیا اومدن نشون ندادی !

چند روز دیگه وارد مهرماه میشیم ! ماه متفاوت هرسال ! مهرماه هرسال خیلی ها رو مشغول خودش میکنه ، خیلیا از چند هفته جلوتر به استقبالش میرن ، مهر ، ماه آغاز ه !

و برای من امسال از همیشه متفاوت و پرشور تره عزیزکم ! برای من آغاز یه زندگی جدیده . با حضور یه فرشته پاک و مهربون

کوچولوی نازنینم به بودنت کنار خودم که فکر میکنم گاهی دستپاچه میشم ! گاهی ذوق زده میشم ! گاهی کمی حتی میترسم ! اما در کنار همه اینا وقتی به بودنت کنار خودم فکر میکنم چیزی ته دلم میجوشه ، یه حس شیرین ! خدایا یعنی واقعا یکی از فرشته کوچولوهات رو به من سپردی؟ یعنی من اینقد بزرگ شدم که بتونم یه بچه داشته باشم؟ یه بچه کوچولو با چشمایی که همه جا دنبال مادرش میگرده ! مادرش... یعنی من ‍!

خدایا ازت ممنونم که لطف بی نهایتت شامل حالم شد و برام بهترین ها رو رقم زدی ، زندگی من و پدر پسرک به زودی شیرین تر و پرشور تر از همیشه میشه ... چی از این بهتر؟

.

ـرسما تو دلم دیگه جا واسه هیچی نیست ! یه لیوان آب هم که میخورم اون تودرگیری شروع میشه ! معده ، روده ها ! ریه ها ! کبد و کلیه و دنده و مثانه بر سر میلی متری جا دعوا راه میندازن و این وسط زور نی نی از همه بیشتره و با یه حرکت اقدام به شوت کردن کلیه مزاحمین میکنه ! جدیدن چنگ هم میندازه ! ماشالا ! قر دادنها تو اون یه گله جا برقراره و همچنان از لگدهای پرمحبتشون تو ناحیه دک و دنده برخورداریم ! 

ـ عزیز مامان ! از اونجایی که مادربزرگ ها و پدربزرگ و عمه و خلاصه همگی ! تشریف بردن سفر و الان کسی تو شهر نمونده که اگر من زاییدم تحویلمون بگیره ، همچنان همون تو موندن شما تا اومدن خانواده های محترم مامان و بابا، بسی مارو خوشحال میکنه ! با تشکر ! مامانی که هنوز ساک بیمارستان رو هم نبسته !  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)