شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

سکسکه

1391/5/18 10:27
نویسنده : مامان
179 بازدید
اشتراک گذاری

هورا ! بلخره سکسکه های پسرک معلوم شد ! یا کشف شد؟ یا شروع شد ! نمیدونم؟! خلاصه که خیلی وقت بود که از این ور و اون ور راجع به سکسکه ی نی نی شنیده و خونده بودم و همش برام سوال بود چرا من متوجه چیزی نمیشم؟ 

این آخریا هی میرفتم تو نخ تکون خوردنا! لگد زدنا و قلقلک دادن های پسرک بلکه چیز تازه ای کشف کنم که بشه گفت سکسه ست! اما نه هیچ خبری نبود ...!

تا دیشب که خسته و کوفته و خوابالو پریدم تو تخت که بخوابم ، طبق معمول هر شب واسه اینکه یه جای راحت برای پسرک پیدا شه و پهلو و دنده ی بیچاره رو سوراخ نکنه صدبار غلت زدم تا بلخره یه جا مستقر شدیم ! که احساس کردم پسرک خیلی زیادی ریتمیک و منظم ! داره قل میخوره ... یا نه اصلا این وول و قل نیست !‌ آررررره ! هر دو ثانیه یه بار ... هیپ .... هیپ ....! قلب خودش بود ! داشت سکسکه میکرد پسرکم ...

چند لحظه ای فقط میخندیدم و دستم و محکم گذاشته بودم روی شکمم جایی که الان احتمالا کله ی گردلوش هست و فقط بی صدا میخندیدم! بعد آقای پدر رو صدا زدم ببینم خوابه یا بیدار ... که بیدار بود ، چرخید و گفت چی شده ... گفتم داره سکسکه میکنه! اونم تعجب و ذوق زدگی با هم بهش دست داده بود گفت چی ...؟؟ راست میگی؟ کو؟!!! و با تعجب فراوان من خودش سریع دستشو گذاشت جای دستم و گفت آخــــــی ...! 

کلی خندیدیم ! و از تصور اینکه پسرک اون تو ، سر و ته داره سکسکه میکنه و هی میگه هیپ... هیپ ...هیپ و میپره بالا دلمون ضعف رفت ! 

آقای پدر البته به پسرک پیشنهاد داد بره یه لیوان آب بخوره! نیشخند منم گفتم بیا یهو بترسونیمش شیطانزبان

- چند شب بود راحت نمیخوابیدم دیشب اونقدری پسرک و زندگی ش به م آرامش داد که راحت خوابیدم . بودنش چیز عجیب و نابیه .

-- آخرشم من که پاشدم یه لیوان آب خوردم از تشنگی و خواستم بخوابم بلخره سکسکه تموم شد ! خنده

--- امروز هفته ی سی و دو هم تموم شد و وارد هفته سی وسه شدیم .(به حساب سونو)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان کیان کوچولو
21 مرداد 91 16:30
عزیزم تا میتونی تو این روزها بخواب چون آخرین روز های استراحت و پشت سر میذاری ... باورت میشه دیشب کیان و دادم مامانم نگه داره تا ما بخوابیم اینقدر حالم بد بود که نگو ....... پس تا میتونی بخواب ...
دیگه داری به آخر راه که شروع یه مسیر پر تلاطمه نزدیک میششی .... ایشالله به سلامتی ...


آخ آخ این وروجک الانش که اون توئه شبا نمیذاره من بخوابم ! وای به بعدش !