سکسکه
هورا ! بلخره سکسکه های پسرک معلوم شد ! یا کشف شد؟ یا شروع شد ! نمیدونم؟! خلاصه که خیلی وقت بود که از این ور و اون ور راجع به سکسکه ی نی نی شنیده و خونده بودم و همش برام سوال بود چرا من متوجه چیزی نمیشم؟
این آخریا هی میرفتم تو نخ تکون خوردنا! لگد زدنا و قلقلک دادن های پسرک بلکه چیز تازه ای کشف کنم که بشه گفت سکسه ست! اما نه هیچ خبری نبود ...!
تا دیشب که خسته و کوفته و خوابالو پریدم تو تخت که بخوابم ، طبق معمول هر شب واسه اینکه یه جای راحت برای پسرک پیدا شه و پهلو و دنده ی بیچاره رو سوراخ نکنه صدبار غلت زدم تا بلخره یه جا مستقر شدیم ! که احساس کردم پسرک خیلی زیادی ریتمیک و منظم ! داره قل میخوره ... یا نه اصلا این وول و قل نیست ! آررررره ! هر دو ثانیه یه بار ... هیپ .... هیپ ....! خودش بود ! داشت سکسکه میکرد پسرکم ...
چند لحظه ای فقط میخندیدم و دستم و محکم گذاشته بودم روی شکمم جایی که الان احتمالا کله ی گردلوش هست و فقط بی صدا میخندیدم! بعد آقای پدر رو صدا زدم ببینم خوابه یا بیدار ... که بیدار بود ، چرخید و گفت چی شده ... گفتم داره سکسکه میکنه! اونم تعجب و ذوق زدگی با هم بهش دست داده بود گفت چی ...؟؟ راست میگی؟ کو؟!!! و با تعجب فراوان من خودش سریع دستشو گذاشت جای دستم و گفت آخــــــی ...!
کلی خندیدیم ! و از تصور اینکه پسرک اون تو ، سر و ته داره سکسکه میکنه و هی میگه هیپ... هیپ ...هیپ و میپره بالا دلمون ضعف رفت !
آقای پدر البته به پسرک پیشنهاد داد بره یه لیوان آب بخوره! منم گفتم بیا یهو بترسونیمش
- چند شب بود راحت نمیخوابیدم دیشب اونقدری پسرک و زندگی ش به م آرامش داد که راحت خوابیدم . بودنش چیز عجیب و نابیه .
-- آخرشم من که پاشدم یه لیوان آب خوردم از تشنگی و خواستم بخوابم بلخره سکسکه تموم شد !
--- امروز هفته ی سی و دو هم تموم شد و وارد هفته سی وسه شدیم .(به حساب سونو)