شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

شازده کوچولو

یک سال و نیم

1393/1/19 1:36
نویسنده : مامان
301 بازدید
اشتراک گذاری

دوازدهم فروردین یک سال و نیمه شدی پسرکم 

عددها و تاریخای دور و درازی که رسیدن بهشون خیلی طولانی به نظر میومد ، یکی یکی دارن میرسن و تبدیل میشن به گذشته!

یک و سال و نیمگی ، مقطع زمانی حساس و مهمی  تو رشده ، تغییرات زیادی رو باید منتظر بود. راستش تو همین دو سه هفته ی اخیر خیلی ناگهانی تغییرات زیادی هم داشتی ! اخلاق و رفتارات عوض شده ، بعضیاش واقعا متعجبم میکنه! اصلا انتظارشونو نداشتم! مثلا یاد گرفتی قهر میکنی، گریه میکنی، جیغای ناجور میکشی ! 

اگه چیزی رو بخوای و ندیم بهت یهو خودتو پهن زمین میکنی طاقباز و کله تو م میکوبی زمین و جییییغ و گریه ! 

به خاطر این بی هوا پرتاب کردن خودت ، گاهی م سرت بدجور میخوره به در و دیوار و میز و ،،،! اما باز از رو نمیری! 

واقعا این کارت مارو متحیر میکنه موندیم حیرون این چیزا رو از کجا یاد گرفتی؟! اصلا جیغ و قهر ندیدی که بخوای یاد بگیری پس جریان چیه؟! 

بعضی کاراتم مضحکه ولی در نهایت کلافه میشی جیغت در میاد ! مثلا میخوای بری بالا صندلی ، میذارم بالا میخوای بیای پایین ،دوباره میخوای بری بالا!‌خلاصه تکلیفت با خودت معلوم نیست همزمان هم میخوای بری بالا هم میخوای پایین باشی!!!

گاهی م میزنی ! البته خیلی کم ، و البته برام این خیلی عجیب نیست ، چون گاهی تو بازی با بچه ها دیدم که میزنن و بعید نیست از اونا یاد گرفته باشی.

مدام دستت تو دهنته و داری باز دوتا دوتا با هم دندون در میاری، و همینم خیلییی کلافه ت کرده ، خواب شب من رسما تعطیل شده ،چون تمام شد اصرار  داری مم از دهنت در نیاد! و خدا میدونه این چقدر منو خسته میکنه ، به خاطر این همه بی خوابی و بدخوابی هام خیلی عصبی و خسته م تو طول روز،

دیگه دارم خیلی جدی به از شیر گرفتنت فکر میکنم ، و راستش... خیلی دلتنگم از الان :(

برای مم مم گفتنات، برای نگاهای شیطون و قشنگت موقع شیر خوردن، برای نوازشایی که با دست کوچولوت میکشی به تنم موقع شیر خوردن ، برای نفس عمیقی که تا مم رو میذاری دهنت میکشی...

اما اینم مرحله ی مهم و واجبیه ! اول و آخر باید از شیر جدا شی.

گمونم برای من هم به اندازه ی تو سخت باشه :(

فردا داریم میریم سفر ، کرمانشاه. امیدوارم با این ورژن جدید شما پشیمون نشیم !!  و همون پسر خوش سفر و خوش اخلاقمون باشی تو  این سفر مون هم.

واقعیتش اینه که شدیدا به این دور شدن از خونه نیاز دارم ، اونقد که این چند هفته خسته و عصبی شدم احتیاج دارم کمی دور بشم ، دلم میخواد تجدید قوا کنم ،دوست ندارم یه مادر خسته و کلافه باشم ...

راستی یه چیز دیگه ... چند روز پیش وقتی حسابی از کارات متحیر مونده بودم و داشتم تو ذهنم این تغییراتو بررسی میکردم و دنبال دلیل و راه کار میگشتم ، یادم به کتاب مادر کافی افتاد، رفتم سراغش ببینم چی توصیه کرده ، اصلا این چیزا عمومیت داره یا مشکل منه !؟ 

خیلی جالب بود که وقتی قسمت نوپا (هجده ماهگی تا سه سالگی )‌ هر خطی میخوندم خندم میگرفت! آخه دقیقا مو به مو شرح حال تو بود !!! وقتی با دوستای همیشگیم ، همراهای دوران بارداریم مشورت کردم ، باز همه عینا همین حرفا رو میزدن ! 

ظاهرا همه این تحولات اقتضای سن و دوره شماست! 

و همه مقالات و کتابا شدیدا توصیه کردن به صبوری و آرامش والدین !

دارم همچنان مطالعه میکنم ، سعی میکنم بخش هایی از کتاب رو اینجا هم منتقل کنم

راستش خوندن چندباره ی این مطالب و یادآوری این موضوع که همه اینا مقطعیه و درست میشه ! کمی آرومم میکنه !

ضمن اینکه 

مدام به خودم یادآوری میکنم که ... رادمهر یه بچه ست ! و در حال بزرگ شدن ! و بزرگ شدن ، رشد ، واقعا سخته! 

 و همش به این فکر میکنم که خود رادمهرم داره روزای سختی رو میگذرونه ، نه درست میتونه حرف بزنه که خواسته ها و منظورشو برسونه نه اونقد مثل قبل کوچولوهه که کاری به پیرامونش نداشته باشه !‌ خداییش وضع سختیه ! 

پسندها (1)

نظرات (5)

عالمه مامان امیرحسین
25 فروردین 93 23:25
نگران نباش عزیزم همه ی بچه ها همشون این رفتارهارو توی این سن انجام میدن فقط باید حوصله ی زیاد داشته باشی
مامان عالمه
8 اردیبهشت 93 22:06
_____█████____█████ ___██♥◊◊◊◊██_██◊◊◊◊♥██ _██♥◊◊___◊◊█_█◊◊___◊◊♥██ ██♥◊◊_____◊◊█◊◊_____◊◊♥██ ██♥◊◊______◊◊◊______.◊◊♥██ ██♥◊◊___بـــــدو آپــــــم___◊◊♥██ _██♥◊◊______________◊◊♥██ __██♥◊◊___________◊◊♥██ ____██♥◊◊_______◊◊♥██ ______██♥◊◊__◊◊♥██ ________██♥◊◊ ___________██♥◊◊ _____________██♥◊◊ _______________██◊
مامان تازه وارد
27 اردیبهشت 93 13:25
سلام میشه به منم رمزتونو بدید
شهرزاد
28 اردیبهشت 93 22:46
رمز دار شدی ماهک جون اگه فقط مال پسری نیست خوشحال می شم به منم رمز رو بدی
مامان عالمه
30 اردیبهشت 93 13:36
سلام دوستم مسافرت خوش گذشت لطفا رمز