شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

شانزده ماهگی

1392/11/11 22:48
نویسنده : مامان
253 بازدید
اشتراک گذاری

رادمهرجانم ، یک سال و چهار ماهه شدی . خداروشکر

عزیزکم خونه لبریز وجود شاد و مهربون توئه 

و این روزا در چه حاله پسرک شیرین ما؟

این روزا حسابیییی ددری شده و هنوز صبحا چشم باز نکرده رفته دم در میگه باز! در ! ددر! 

اونقد اصرار و گاهی گریه میکنه که آدم دلش کباب میشه :( 

البته حتما روزی یه بار میبریمش بیرون ، اما امان از وقتی بابایی میره سرکار ...گریه و زاری :(((‌ این جور وقتا تنها راه چاره سرگرم کردن ، یا پیشنهاد آب بازیه ! بدو میره دم در حموم و کمی قائله میخوابه !

نسبت به قبل خوابش خیلی خیلی کم شده ، بیشتر روزا فقط یه بار میخوابه ! یعنی از حدود نه صبح که بیدار باش میزنه تا ده شب فقط یه بار حوالی عصر ! اونم دیگه بیهوش میشه ! و تا جایی که میتونه مقاومت میکنه ها ولی خب کم میاره ! 

خورد و خوراک همچنان هیچ پیشرفتی نداره ، فقط شیر، و کمی ،در حد چند قاشق غذا ، بعضی روزا همینم نه !

بی نهایت تکرار و تقلید رو دوست داره و طوطی کوچولوی ماست ! هر کاری و هر صدایی رو فورا تکرار میکنه ! بساط قر و آواز همچنان به شدت برقراره ! تا میگیم بریم تلویزیون عمو پورنگ ببینیم میدوه میره کنترلا رو میاره و با اشتیاق ( و قر های ریز!!!!) آماده میشینه به تماشا! 

-چند روز پیش مجبور شدم در حالی که تنها بودم برم حموم یه دوش فوری بگیرم ، میدونستم گریه میفته اما چاره ای نداشتم، تی وی رو روشن کردم و پریدم تو حموم ، که دیدم گریان اومد دنبالم ، از همون تو حموم خواهش کردم مامانی برو بشین عمو پورنگ رو نگاه کن من زود میام،،، یهو دیدم صداش قطع شد! درواقع هیچ امیدی نداشتم بره و فقط میخواستم با حرف زدن زمان بگذره!‌ اما دیدم رفته خیلی آقا وار ! نشسته جلو تی وی داره تماشا میکنه!!!  اونقدی ذوق کردم که خدا میدونه! 

- ادای خرپف کردن بابابزرگ رو در میاره نیم وجبی و همه روده بر میشن از خنده ! تا بهش میگن بابابزرگ چی کار میکنه میگه خخخخخ ُ !!! 

- تا حالا ندیده بودم از صدایی یا چیزی بترسه ، اما چند روز پیش یهو از صدای دریل و مته کاری همسایه (که انصافا خیلی وحشتناک و بلند بود)  چنان تکون خورد که گریه ش گرفت و با وحشت پرید تو بغلم!‌

-  تا چند وقت پیش رضایت نمیداد کلاه سرش کنیما! حالا در حدی عاشق کلاه شده که حتی کاسه ببینه بر میداره میذاره تو سرش ! حتی تو حموم باید کاسه پلاستیکی که مخصوص خودشم هست اتفاقا تما م مدت رو کله ش باشه ! 

- امان از وقتی چیزی رو بخواد ! امانننننن ! اشک ما رو در میاره ! هیچ جور گول نمیخوره و حواسشم پرت نمیشه !

-هرجا بخاری یا آتیش یا حتی بخار روی لیوان چای رو میبینی اوووف اوووف کنان دستشو به علامت هشدار برای ما تکون میده !

-به محض اینکه تصمیم به ددر رفتن میگیره شروع میکنه بای بای کردن با بقیه حضار!

-بیشتر اوقات روز یه چیزی (که هرچیزی میتونه باشه ) مثل خودکار، یه ماشین خیلی کوچیک ، گیره لباس ،،،، و امثال این رو خیلی جدی و پیگیر تو دستش نگه میداره ! و حتی اگه موقع شیر خوردن از دستش در بره حتما دوباره میگیره و مشغول میشه !

-عاشق دنبال بازیه !

-خیلی خیلی به کتاب علاقه منده ، هرجا کتاب ببینه باید بشینه باز کنه و شروع کنه به زبان خودش به خوندن ! به منم اصرار میکنه براش بخونم.

-خیلی ریزه ریزه های دیگه رو موقع نوشتن فراموش میکنم! اگه یادم بیاد اضافه میکنم

- تو فکر م که شیر شب رو قطع کنم، این کار برنامه و انرژی و همکاری شدید بابایی رو میخواد ،امیدوارم بتونم اینکارو بکنم، آخه  علاوه بر این که فقط با شیر خوردن میخوابه ، تا صبح چندین بار(اقلا سه بار) شیر میخوره ، و به خاطر همین شیر خوردن ها ی مکرر نمیتونم جای خوابشو مستقل کنم ، و اگه تو مرحله اول شب ها تا صبح بتونه یه سره بخوابه خیلی مشکلات خواب من کمتر میشه ، و میتونم با خیال راحت جاشو جدا کنم. باید شروع کنم به مطالعه و کسب تجربه ، خدایا کمک مون کن، مرحله سختیه برام.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

alireza
11 بهمن 92 22:28
مامان رایان
12 بهمن 92 8:39
مبارکه عسیسسسسسسم.الهی پسر قشنگم .رایان هم عاشق ددری شده البته توی ددر همش باید بغل من یاشه مثل رادمهرجووون همش میشه نه نه مثلا داره اب میخوره میگم رایان اب میخوری میگه نع و میخنده
عالمه مامان امیرحسین
28 بهمن 92 12:20
آخی عزیزم چقدر کارهای نی نی هامون شبیه هم،امیرحسین هم خیلی وابسته به شیر منه البته با بازیگوشی میخوری منم تصمیم گرفتم زودتر از 2سالگی از شیر بگیرمش،آخه خودم هم خییییییییییییییلی ضعیف شدم
مامان
پاسخ
واقعا تنها مشکلی که هست همین ضعیف شدن خودمون و بر هم خوردن خواب و استراحت برای این همه مدت طولانیه ، وگرنه هیچی لذت بخش تر از شیر دادن به این کوچولوهای ماه نیست ، انشالله که بتونیم به حد لازم شیرشون بدیم
عالمه مامان امیرحسین
5 اسفند 92 14:00
بدوووووو بیااااااا پییییییشم