کنار تو بودن خوش است
شازده کوچولو ، داری بزرگ میشی مادر ! دیگه همچین کوچولو موچولو هم نیستی عزیزکم ها !
میدونی اگه به هر دلیلی الان به دنیا بیای دیگه اونقدر بزرگ شدی که از پس زندگی و زنده موند بر بیای؟
البته این صرفا یه دلخوشی واسه ماست ! شما خواهشا بذار این دو، سه ماه هم بگذره ! عجله برا چی؟!
این روزا مرتب غافلگیرم میکنی !با حرکتای جدید ! با جاهای جدیدی که سرک میکشی ! راستی یادت باشه اومدی بغلم واسم درمورد این حرکت جدیدت که شبیه سوراخ کردن پهلو میباشد! توضیح بدی برام!
و البته اون یکی حرکتت که میری اون ته توها و آدم خیال میکنه الانه که ....!
یا چه جوریاس که همزمان به چهار نقطه مخالف هم دسترسی داری؟ هان؟ آخه از تو یه وجب بچه عجبیه ! من هی نگاه میکنم میبینم باید رو نوک پنجه ایستاده باشی که مثلا دستت برسه به معده م ! و از اون ور هم....!
به هرحال چاردیواری اختیاریه میدونم ! راحت باش !
مهم اینه که لحظه ای ، حتی لحظه ای نمیذاری فراموش کنم تو ، توی دلمی ! مهم نیست نمیذاری با شیطونیات بخوابم ، یا اونقد به مثانه م فشار میدی که کبود میشم!! (آخه همه جا که امکانات نیس مادر!) یا ....
مهم نیست ! چیز زیادی از این روزا نمونده ، این روزای قشنگ دو نفرمون ، دو سومش گذشته ! و اصلا فکر نمیکردم به این سرعت بگذره
مهم تویی شازده کوچولوی من ، تو و این حرکتای قشنگت که پر از زندگیه