شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

پایان یازده ماهگی و ورود به آخرین ماهٍ اولین سال زندگی شازده کوچولو!

1392/6/12 0:54
نویسنده : مامان
502 بازدید
اشتراک گذاری

شازده پسرکم بلخره به آخرین ماه اولین سال عمرش رسید . باورم نمیشه تا ماه دیگه یک ساله میشه ! 

یعنی یه پسربچه ی یک ساله داریم ما؟ خدایا شکرت 

 

یازده ماهگی

 

 این روزا اونقدر همه چیز تحت تاثیر حضور پسرکمونه که واقعا حتی یه لحظه  تصور روزایی که نبود غیر ممکنه!

همه شادی ها و نگرانی ها مون ارتباط مستقیم به پسرک داره ، همه برنامه ریزی ها ، از آینده گفتن ها همه ی دل خوشی ها و همه "نکنه یه وقت ها " دلهره ها و همه چی زندگی مون ... خلاصه که محور همه چیز فقط و فقط شازده کوچولومونه و بس ! تعجبی هم نداره ! 

باید اعتراف کنم مادر ی واقعا خیلی خیلی شیرین تر و سخت از اون چیزیه که آدم تا پیش از تجربه ش تصور میکنه . حتی من که اونقدر برام همه چی ملموس بود به خاطر داشتن چندین خواهر زاده و برادرزاده

جدا که زندگی بدون تجربه ی مادری چیزی کم داره

خدا رو به خاطر این شیرینی وصف نشدنی و این همه عشق و خوشبختی وصف نشدنی که به یکباره به ما هدیه داد شکر میکنم . هم من هم آقای پدر! روزی نیست که به زبون نیاره

و اما شازده پسر جان در یازده ماهگی چه ها میکنه؟

 گمونم باید ماه یازدهم "ماهی بود که پسرک فهمید چطور میتونه ابراز علاقه کنه ! "

و البته من و باباشو رو روزی صدبار ذوق مرگ کنه ! 

-میاد لپامو با صدایی شبیه صدای بوسیدن تند تند ماچ میکنه و حسابی صورتمو خیس میکنه ! -هر جا باشه بدو بدو خودشو بهم میرسونه ومیندازه تو بغلم و محکم فشار میده ! -سرشو میذاره رو سینم و آروم میگیره ( اینکارش منو میبره به آسموووونا!) - هرجا مشغول بازی و سرگرم باشه و دورش شلوغ باشه تا چشمش به من میفته فورا میگه اهه اهه ! بعدم مم... ماما... مام .... (که همه میگن این باز مامانشو دید!)

 موقع شیر خوردن باباش میاد و سربه سرش میذاره واسه همینم تا باباشو میبینه همونجور که شیر میخوره میگه اهه اهه ! و تند تند پاشو تکون میده ! که یعنی تو نیا!!! 

موقع خواب پدر و پسر حسابی بازیشون میگیره و کلی سربه سر هم میزارن . بابایی این طرفم میشینه و پسرک اون ور . اونوقت هی میگه مامان مال منٍ! رادمهرم اعتراضش بلند میشه میاد محکم منو میچسبه و هی میگه اٍه اٍه ! و بعدم مسابقه ی مضحکی بین شون سر میگیره که ببینن آخر کی مامانو میبره برا خودش و خنده دارترین و احساساتی قسمتش هم اینه که پسرک سعی میکنه دقیقا عین پدرش منو مامانی رو محکم بکشه به سمت خودش و همونجور لپ مامان رو ماچ کنه ! این وسط من که از شدت خنده اشکام جاری شده رادمهرو محکم بغل میگیرم و میبوسم و اونم وایییییی که چه ذوقی میکنه ازین پیروزی! 

خلاصه که حسابی به من توجه نشون میده و حاضر نیست با هیچی و هیچکی تقسیم کنه ! 

از پیشرفتای پسرک هم بگم . سعی میکنه حرف زدن ما رو تقلید کنه با آهنگ حرفای خودش ! مثلا بهش میگم بگو یک دوووو سهههه . میگه گین گییین گیییین !!! 

یا فقط آهنگ بعضی کلمات به اَ ف که میشه رفت ! و امثال این 

از دندون جدید هیچ خبری نیست! همچنان همون دوتا دندون پایین هستن و بس

میاد تو آشپزخونه و تمام کابینتا رو باز میکنه خوشحال ! 

عاشق برنامه های شاد و آهنگین تی وی هستی و خودتو میرسونی به ورودی آشپزخونه که هم منو ببینی و هم برنامه هاتو! 

کلا بیشتر روز تو ورودی ٍ آشپزخونه ست! اینجوری خیالش راحت تره انگار ! و امان از وقتی من از آشپزخونه برم بیرون ! جیغ و گریه ... که بیا منم ببر! حالا چرا خودت نمیای؟ آها! چون این ورودی یه ده بیست سانتی ارتفاع داره و دو سه بار از پشت چون متوجه اختلاف ارتفاع نبوده بعد جوری گورووومب با کله خورده رو زمین ٍ لخت ! و های های گریه ! اینه که جرات پایین اومدن نداره و ترجیح میده من بلغلش کنم 

همچنان هیچ وعده غذایی جدی وجود نداره .فقط شیر شیر شیر

تنها چیزی که من رو داره واقعا خسته میکنه و به لحاظ جسمی و روحی گاهی مستاصل و درمونده میشم خواب پسرکه . جدیدن خیلی دیر و خیلی پراکنده میخوابه .همه جور تلاشی هم برای نظم دادن و آروم کردن خوابش کردم اما ظاهرن تاثیری نداشت. تا یازده دوازده شب بیداره و بعدم با شیر میخوابه اما ... قسمت اصلی ازینجا به بعده ... هر یه ربع بیست دقیقه بیدار میشه و اهه اهه ممه میخواد . تا حدود یک و دو رو اونقدی انرژی دارم که سخت نگذره اما بعد ازون دیگه سربالایی میشه و حسابی من بیچاره کلافه و بدخواب میشم :( این وسط گاهی یکی دو ساعتی یکسره میخوابه و باز همون داستان ادامه داره تا ده یازده صبح فردا ! 

امیدوارم این آشفتگی هرچه زودتر درست بشه . چون من هیچ زمان استراحت دیگه ای تو روز ندارم و حذف خواب شب اونم این جوری آشفته و داغون داره بدجوری کلافه و خستم میکنه :(

این چیزایی که بود که یادم مونده بود . حالا امیدوارم بازم بتونم بیام و داغ داغ بنویسم و هی نمونه بیاتشه یا کلا یادم بره ! 

--- تو فاصله نوشتن همین پست سه بار رفتم شیر دادم خوابومدمش ! 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

رایان، پادشاهِ پاییز
16 شهریور 92 22:06
مبارکهههههههه خالهههههههههه
مادر (رادین و راستین)
17 شهریور 92 12:40
تربپش منو کشته .... هزار ماشالله به قدو هیکلش عاشق همه ی پسرهای خوزستانی هستم. خوشحالم .... باهم سر گرم تولد هستیم
نازنین
20 شهریور 92 23:42
````````````````````````````````00 `````````````````````````````1¶¶¶¶¶¶¶ ````````````````````````````¶¶111111¶¶```01¶¶¶¶¶¶ ````````0``````````````````¶¶11111111¶¶¶¶¶¶10```¶¶ ``````¶¶¶¶¶¶¶10```````````¶¶1111111111¶¶````````0¶ `````¶¶````01¶¶¶¶0`11¶¶¶¶¶¶11111111111¶¶11```````¶0 ````1¶`````````0¶¶¶¶¶100`1¶11111111111111¶¶¶1¶¶¶¶¶¶0 ````¶¶```````````````````0¶1111111¶11111111¶¶111111¶¶ ````¶1````````````````````¶¶111111¶111111111¶¶11111¶¶ ````¶¶````````````````````0¶¶¶¶¶¶¶¶¶1111111¶1111111¶¶ ````0¶¶0`````````````````````01100`0¶¶¶¶¶1¶¶111111¶¶ ````¶¶0``````````````````````````````011¶¶1111111¶¶ ```¶¶0```````````````````````````````````¶¶¶111¶¶¶¶ ``0¶1`````````````````````````````````````0¶¶¶¶100¶¶ ``¶¶``````````````````````````````````````````````1¶1 ``¶1```````````````````````````````````````````````¶¶ `0¶0```````````````````````````````````````````````0¶0 ``¶0````````````````````````````````````````````````¶¶0 ``¶1`````````010````````````````````````````````0¶¶¶¶¶1 ¶¶¶¶1¶¶0````0¶¶¶0`````````````````````1¶¶0``````````¶¶ ``0¶0````````¶¶¶0`````````````````````¶¶¶¶``````````¶1 ```¶¶`````````0``````````011110```````1¶¶````````01¶¶11 `1¶¶¶¶¶``````````````````¶0``0¶````````````````````¶¶ 1¶¶¶1¶¶``0``00```````````011110`````````111110`000¶¶¶¶¶ ¶1011¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1`````````````````````¶¶10001¶¶1¶¶¶¶¶¶¶ 101¶¶10¶¶```````¶¶¶¶¶¶¶10````````11¶¶¶¶````````¶¶101101 01¶111¶¶`````````¶11111¶¶¶¶0``1¶¶¶¶¶¶¶0`````````¶000010 110011¶0``````0`1¶11111111¶¶¶¶¶1111111¶100``````¶10¶101 1101¶0¶¶````0¶¶¶¶1111111111111111111111¶¶¶¶0``0¶¶101111 ¶¶01¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11111111111111111111111111111¶¶¶¶1¶¶01¶¶1 000001¶111111111111111111111111111111111111111111¶101¶0 ¶¶¶¶¶¶¶111111111111111111111111111111111111111111¶¶¶110 ¶¶¶¶11¶11111111111111111111111111111111111111111¶¶01¶¶¶ 000¶10¶¶1111111111111111111111111111111111111111¶10001¶ ¶¶1¶¶10¶¶11111111111111111111111111111111111111¶¶0100¶¶ 1100¶¶¶1¶¶111111111111111111111111111111111111¶10000¶¶¶ ````¶¶111¶¶¶11111111111111111111111111111111¶¶¶111¶¶¶00 ````¶¶00001¶¶¶11111111111111111111111111111¶¶111¶11¶0 ````0¶¶00¶¶¶11¶¶1111111111111111111111111¶¶¶¶00001¶1 `````0¶¶¶¶`````1¶¶¶1111111111111111111¶¶¶0``1¶¶1¶¶0 ```````¶¶````````1¶¶¶111111111111111¶¶¶0``````¶¶ ```````1¶``````````0¶¶¶11111111111¶¶¶0````````0¶ ````````¶1````````````1¶¶111111¶¶¶1```````````0¶ ````````0¶¶10````````````1¶11¶¶0`````````````0¶1 ``````````01¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶111¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶0 دوستون داریم خیلی زیاد...